-
دانشگا هها باز شدن و دوباره ....
29 شهریور 1387 13:41
سلام امروز امده بودم که چراغ وبلاگ را برای همیشه خاموش کنم ولی تا چشمم به پیامهای قشنگ دوستان خورد یه امید تازه در وجودم ماندد ولی قبلش از دیر اپ کردن بسیار عذر خواهی می کنم و خواهشا مرا عفو. داشتم به خودم به همکلاسی ها و به کم تجربگی هام در دوران دانشجویی فکر می کنم به اسیبهایی که دیدم و از انچه رخ داده بسیار ناراحت...
-
دوباره رمضان با یک دنیا ارامش و شور ایمان
13 شهریور 1387 10:28
سلام همیشه این ماه را خیلی دوست داشتم توی این ماه خاطرات خوب زیاد دارم توی این ماه هم بزرگ شدم و بزرگ شدن را اموخته ام باورتون می شه یکی از ارزوهام اینه که اگه روزی زمان مزگم فرا رسید در این ماه خدایی چشم از این جهان ببندم چراش را می دونید؟ نه نمی گم توی این ماه ارامش و ایمانی را در چشمان ادمها می بینی که توی هیچ ماه...
-
فاصله ها کم می شن اگه بخواهیم
9 شهریور 1387 13:45
سلام امروز براتون می خواهم ماجرایی تعریف کنم که هم بامزه هم شیرین و هم تصادفی است چرا بامزه؟ چرا شیرین ؟ و چرا تصادفی؟ ........ ماجرا از این قراره که یه روز سرد زمستانی بعد امتحان دادرسی مدنی یک سری از بروبچ گوشه ای روبروی دانشکده جمع شده بودیم که من چشمانکم به یکی از دوستانم افتاد از دور براش دست تکان دادم و سلام...
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1387 17:03
سلام اومدمیه عالمه خودم بگویم الان تو خونه هستم بابا طبق معمول پشت تلفن است و با تلفن کار هایش را انجام می دهد من هم یه کم تو حال و هوای مطالعه و اندکی ذهنم درگیره ...درگیر برخورد و رفتارهای دیگران ... موندم با این تمرکز حواسم چطوری می تونم توی کلاسهای دانشگاه درس بخونم ...راستش را بخواهید یه کم نگرانم ..نگران برخورد...
-
یا حسین
15 مرداد 1387 20:23
میلادت شوری دیگر سازی دیگر و بهاری دیگر در دلها انداخت ماه شعبان با امدن تو جان گرفت و با میلاد یوسف زهرا مهدی(عج) به شور امد .... .. میلادت بر مسلمین مبارک
-
اولین سلام برای اولین بار
15 مرداد 1387 00:50
سلام دنیای افکارم را اب و جارو می کنم خوب ها و بد ها را جدا می کنم و بهترین ها را در باغچچه باور هایم می پرورانم تا سبز شوم